فردا از آن ماست (موج سوم )
خبرگزاری فارس: حسن رحیم پور ازغدی در گفتاری بروز فتنه و نتایج آن را در دوران امیرالمومنین تشریح کرد. * وقتی راه را از چاه نشناسید بازی میخورید با وزش یک طوفان، یک بحران و آمدن یک فتنه فرهنگی، یک شبه همه چیز زیر و رو میشود؛ شما خالصید، صادقید اما وقتی راه را از چاه نشناسید بازی میخورید.
به نظرم آمد قبل از امامزادگان عشق از امام عشق امیرالمومنین سخن بگوییم. برای حفظ عشق باید حتما به معرفت شناسی عشق توجه کرد، به ریشههای معرفتی عشق که اگر آگاهی نباشد عشق هم نخواهد بود و بنابراین اگر بخواهیم پرچم عشق را سر دست نگه داریم باید آگاهی را نیز سر دست نگه داریم که یک راه مهم آن مطالعات اسلامی حساب شده و متراکم است. بدون کتاب خواندن و بدون زحمت کشیدن هیچ کس حافظ هیچ فرهنگی نمیتواند باشد و با صرف احساسات، هم خطر افراط و تفریط است و هم اندیشههای صحیح نهادینه و ریشه دار نمیشود.
در اینجا بنده به یک نمونه از بازی خوردگان در تاریخ اشاره میکنم که شما اگر ایمان و عشق بازی و عشق ورزی و شهادت طلبی را که بالاترین درجه خلوص یک انسان است داشته باشید ولی اگر از پشتوانه معرفتی درستی برخوردار نباشید هر آینه ممکن است بلغزید یا اگر هم نلغزید چون ثبات ندارید بعد از مدتی دچار تردید یا پشیمانی خواهید شد.
به نظرم آمد اگر به دوره چند ساله ولایت و حاکمیت امیرالمومنین نظری بیندازیم متوجه خواهیم شد که از جهاتی به شرایط ما کمک خواهد کرد؛ دورانی که حکومت به امیرالمومنین رسید، به لحاظ زمانی شبیه دوران ما است. سال 35 هجری یعنی 25 سال از رحلت پیامبر(ص) گذشته است.
* تاریخ را میخوانیم تا تکلیفمان معلوم شود و عبرت بگیریم
قبل از این بعنوان مقدمه عرض کنم که تاریخ را به 2 شیوه میتوان مطالعه کرد؛ هم قصه وار و به قصد آفرین یا نفرین گفتن به افرادی که این شیوه خوبی است ولی اصلاً کافی نیست. روش دومی هم برای بازخوانی تاریخ و سیره پیامبر(ص) وجود دارد که ما را به این نحوه باز خوانی تاریخ توصیه کردهاند که فقط قصه خوانی نیست و به قصد اعتبار و عبرت گرفتن است.
عبرتگیری یعنی جوهر تاریخ را بشناسید و موارد مشابه را در دوران خود پیدا کنید و از سوراخی که افرادی در این دوره گزیده میشوند شما دیگر گزیده نشوید؛ عبرت گرفتن از تاریخ یعنی مواجهه صحیح تجربه اندوزانه با تاریخ؛ برخی ممکن است بگویند که این یک نوع شبیه سازی است اما شبیه سازی غیر از عبرت است و در واقع شبیهسازی تحریف تاریخ است.
شبیه سازی یعنی اینکه شما فقط ظواهر و شباهتهای سوری این دوره و آن دوره را پیدا کنید؛ مانند شباهت اسمی یا شباهت راجع یک زمان یا مکان خاصی که یک شباهت ظاهری است که بعد از آن میخواهند نتیجهای از آن بگیرند و راجع به امروز یا آن روز داوری کنند. این را میگویند شبیه سازی که کار درستی نیست و البته خیلیها هم این کار را کردهاند اما عبرت گرفتن نوعی شبیه یابی است نه شبیه سازی؛ یعنی شما تاریخ را فقط به قصد آفرین یا نفرین گفتن مطالعه نمیکنید بلکه میخوانید تا تکلیف خودتان معلوم شود. اینکه امروز من چه باید کنم. آن وقت باید خط و ربطهای آن زمان و امروز را بشناسید و به این شکل است که میتوانید در فتنه و شبهه درست موضع بگیرید و بازی نخورید.
* خوارج صادق بودند ولی بازی خوردند
ممکن است کسی صادق باشد ولی بازی بخورد، ممکن است کسی پرشور و عاشق باشد ولی بازی بخورد، چنانکه بخشی از خوارج این گونه بودند. میدانید که خوارج انسانهای منافق و کافر و فاسق نبودند بلکه آدمهای بسیار پاک باز و مومنی بودند و در اهداف خود خالص بودند، اهل نماز شب و تهجد بودند. اصلاً میدانید که خوارج وقتی برای ترور حضرت امیر(ع) و دو نفر دیگر در مسجدالحرام پیمان بستند و گفتند که تمام مشکلات جهان اسلام زیر سر این سه نفر است: علی(ع)، معاویه و عمر و عاص؛ ما باید این سه نفر را در یک شب ترور کنیم و اگر خودمان هم کشته شدیم شهید در راه خدا هستیم و اگر این سه نفر را ترور کنیم جهان اسلام از این جنگ های داخلی و اختلافات رها میشود.
البته از سه ترور فقط یک ترور موفق بود و آن ترور علی (ع) بود.
آگاهی از تاریخ و معرفت اسلامی، آشنایی با قرآن، سنت و عقل لازم است. بعد از رحلت پیامبر(ص) مسائلی راه افتاد که بهترین تعبیر از آن تعبیر به فتنه و شبهه است.
* هیچ یک از درگیریهای زمان علی(ع) دعوای اسلام و کفر نبود
دهه سوم بعد از رحلت پیامبر(ص) بعنوان رهبر اصلی نهضت و بنیانگذار اسلام، درگیریهایی که در زمان علی(ع) پیش میآید هیچ کدام دعوای بین اسلام و کفر نیست. تقریبا لشکر کشیها و نبردهای جهاد، اسلام و کفر بود که در زمان سه خلفای قبل در جهان اسلام مدام گسترش مییافت البته در این زمان، ایران و بخش مهمی از رم فتح شده بود. در زمان علی(ع) فتوحات خارجی و جنگ اسلام و کفر تقریباً وجود ندارد و خیلی کم رنگ شده است؛ در زمان علی(ع) 3 درگیری وجود دارد آن هم بین مسلمانان؛ در هر 3 درگیری (جمل، صفین و نهروان) هر دو طرف جنگ مسلمان هستند. یعنی خویشان، اصحاب و بستگان پیامبرند و افرادی هستند که سابقه سربازی برای اسلام داشتند، سابقه داران جهاد و مبارزه انقلابی بودند، افرادی که برای اسلام شمشیر زده بودند و بارها تا مرز شهادت پیش رفته بودند. لذا درگیریها سیاسی بود که بعد نظامی شد و به این شکل 3 جنگ در یک دوره حدود 5 ساله بر علی(ع) تحمیل شد.
* جنگهای زمان حضرت علی(ع) همگی مصداق فتنه بود
هر 3 دعواهای جناحی بود و اصلاً دعوای حق و باطل نبود لذا از آن تعبیر به فتنه میشود؛ فتنه یعنی مسئلهای که نه فقط عوام بلکه گاهی خواص نیز در آن اشتباه میافتند.
امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه چند بار خطاب به مسلمانان فرمود که حق را با آدمها نسنجید، ملاکتان انسانها نباشد چرا که انسانها تغییر میکنند. همه در معرض فسادیم، هیچ کس خائن و فاسد به دنیا نیامده است، همه ما کم کم فاسد یا خائن میشویم. فردی که علی(ع) را ترور کرد کافر نبود جزء سربازان علی بود، مجاهدی رزمنده بود که سابقه فعالیت در جبهه داشت. شمر که سر حسین(ع) را برید مجاهد بود، رزمندهای بود که 35 سال قبل جزو افسران حضرت امیر(ع) بود اما دو دهه بعد در کربلا سر امام حسین (ع) را میبرد و شد جزو افسران یزید. همه ما در خطریم، هیچ کس نباید به سابقه خود تکیه و اعتماد کند؛ باید بدانیم که تا مرجع تقلید شویم در خطریم، ما مرجع تقلیدی داشتیم که میخواست علیه امام خمینی (ره) کودتا کند، مرجع تقلیدی که هم مقلد داشت و هم رساله.
* فتنه بروز عملی شبهه است
حضرت امیر (ع) میفرماید: شیطان با هیچ کس شوخی ندارد و سراغ همه میرود و از هیچ کس نمیگذرد، سراغ قویترین رزمندگان، مجاهدان و شهادتطلبان تاریخ رفته و آنها را فاسد کرده است. سر کینه، رقابت، جاه طلبی، ریاست طلبی و قدرت طلبی، ثروت طلبی و شهوت طلبی و به همین خاطر همه ما تا لحظه آخر در خطریم و باید دانست که فتنه بروز عملی شبهه است.
در آیات 2 و 3 سوره عنکبوت آمده است که آیا مردم فکر کردند که رها میشوند و هیچ آزمونی در کار نیست، باید گفت که یکی یکی شما را به صلابه آزمایش میکشیم و نمیگذاریم کسی بگوید که ما مؤمنیم.
خداوند صریح میفرماید: آیا مردم گمان کردهاند که همینطور رها میشوند و همین که بگویند ما ایمان آوردیم مورد آزمایش قرار نمیگیرند؟ باید امتحان پس دهید و باید معلوم شود که به چه دل بستید؟ آیا منافع، جاه طلبی، قدرت و ثروت را زیر پا میگذارید یا خیر؟ باید مشخص شود که خدای تو کیست، خدای تو چیست، باید معلوم شود که حقیقتاً خدا پرست هستی یا نه. نام هر کسی را که در تاریخ میخوانید در آزمون قرار دادهایم، بر سر انتخاب قرار دادیم که بین دین و دنیا انتخاب کند، خداوند میفرماید نمیگذاریم هیچ کدامتان از دنیا بروید مگر اینکه بین دین و دنیا انتخاب کنید.
باید معلوم شود که چه کسانی صادق و چه کسانی کاذب هستند. به ظاهر شما ما بازی نمیخوریم بلکه همه شما باید آزمون پس دهید تا معلوم شود چه کسانی صادقاند و چه کسانی کاذب.
* بعد از پیامبر، جنگ بین اسلام درست و اسلام قلابی بود
امیرالمؤمنین (ع) میفرماید زمانی که این آیات بر پیامبر(ص) نازل شد من خدمت ایشان بودم و از ایشان پرسیدم و ایشان آیه را خواند و فهمیدیم عمده فتنههایی که در این آیات نام برده شده، فتنههایی است که بعد از پیامبر(ص) اتفاق خواهد افتاد که حق و باطل مخلوط شده است چرا که زمان پیامبر(ص) جنگ اسلام صریح و کفر صریح بود اما بعد از پیامبر، جنگ بین اسلام درست و اسلام قلابی بود ولی هر دو اسلام بودند و هر دو طرف میگفتند ما حامی پیامبریم، اصحاب پیامبریم، مجاهد راه قرآنیم. بنابراین دعوا خیلی پیچیده شد و تشخیص حق از باطل سخت شد. البته برای برخی افراد سخت شد و الا اگر کسی دقت میکرد و مبانی را میشناخت باز هم آسان بود.
حضرت امیر(ع) میفرماید از پیامبر (ص) پرسیدم این چه فتنهای است، رسول خدا فرمود: علی پس از من این امت به فتنه خواهند افتاد و دچار انواع امواج آزمون خواهند شد.
پیامبر(ص) به علی(ع) بشارت داد که تو شهید خواهی شد اما نه در این جنگ بلکه در زمانی که مردم دچار فتنه شدهاند و با ایمان خود بر خداوند منت میگذارند و بر اساس شبهات عمل میکند و موضع میگیرند و وارد عمل میشوند.
امیرالمؤمنین(ع) در ادامه میفرماید: از پیامبر(ص) پرسیدم یعنی از دین برگشتگی؟ یعنی همه کافر میشوند؟ پیامبر(ص) فرمود: نه؛ بلکه فریفتگی؛ این افراد بازی میخوردند البته خود آنها نیز دلشان میخواهد که بازی بخورند.
* مخلوط شدن دوست و دشمن از عوارض چهارگانه فتنه است
طی این 30 سال انقلاب در موارد متعددی برای کشورمان فتنههایی پیش آمد که خود مردم و نیروهای انقلاب گاهی با یکدیگر درگیر شدند و نفهمیدند که حق و باطل چیست.
حضر امیرالمؤمنین(ع) در حکمت 3 میفرماید: نگویید خدایا پناه بر تو از فتنه چون همه شما بیاستثنا دچار فتنه خواهید شد چراکه باید امتحان پس دهید و باید مشخص شود که شما صادقید یا کاذب.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) در خطبه دوم نهج البلاغه در خصوص فتنه بحث میکنند و میفرمایند: فتنه چون شتری مست مردم را پی در پی پایمان میکرد و ناخن در ایمان آنها میزد. فتنه مسئلهای است که به ایمان افراد ناخنک میزند و بعد امیرالمؤمنین(ع) فرمود: فتنه که میآید چند چیز نیز به دنبال آن میآید:
اول: تردید یعنی اینکه همه به شک میافتند.
دوم: اختلاف
سوم: بیثباتی و تزلزل در ایمان
چهارم: گم کردن دوست و دشمن و مخلوط شدن دوست و دشمن؛
حضرت امیر(ع) فرمودند که اینها از عوامل فتنه است.
* شروع فتنه از هوای نفس و بدعت نظری در مفاهیم است
امام علی(ع) در خطبه 50 نهجالبلاغه در خصوص اینکه فتنه چگونه شروع میشود صحبت میکنند و میفرمایند که شروع فتنه از دو جاست:
یک بعد نفسانی دارد یعنی خودخواهی؛ افرادی پیدا میشوند که خود محورند، دیکتاتورند، منفعت طلبند و فقط دنبال قدرت و پیروزی خودشان هستند.
دوم اینکه شروع فتنه از بدعت نظری در مفاهیم است؛ یعنی تغییر دادن اصول یا تحریف آن.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 50 این دو عامل را نقطه شروع فتنه میداند.
سپس گروهی از گروه دیگری کمک میخواهند؛ یعنی یک عده انحرافات فکری را تئوریزه میکنند و عدهای هم برای نفسانیت آنها هیزم میریزند و آنها هم با نفسانیت خود روی مفاهیم تئوریک آنها نفت میریزند.
* خداوند در زمان فتنه اهل حق را رها نمیکند
امام علی(ع) در خطبه 50 نهجالبلاغه در خصوص اینکه فتنه چگونه شروع میشود صحبت میکند و میفرماید که شروع فتنه از دو جاست:
یک بعد نفسانی دارد یعنی خودخواهی و دوم اینکه شروع فتنه از بدعت نظری در مفاهیم است.
یک عده در اصول و مفاهیم بدعت میگذارند، آن را تحریف میکنند و عدهای هم برای قدرت طلبی و دنیاخواهی پیش میآیند؛ امام علی(ع) فرمود فردی او را یاری میکند، فردی در مفاهیم بدعت میگذارد. ایشان می فرماید که اگر باطل با حق در نیامیزد و مخلوط نشود حقطلبان به راحتی آن را تشخیص میدهند و کار باطل پیش نمیرود ولی در فتنه، فتنهگران اندکی از حق و باطل را میگیرند و آن را مخلوط میکنند؛ یعنی زمانی که سخنرانی یا منبر آنها را گوش میکنید و یا مقاله و کتاب آنها را میخوانید متوجه میشوید که مباحث درستی در آن وجود دارد ولی در واقع مقداری از حق و مقداری از باطل با هم مخلوط و ارائه شده است؛ یعنی این مطالب باطل صریح نیست.
حضرت امیر(ع) میفرمایند: اینجاست که بازار شیطان گرم میشود و در جامعه یارگیری میکند. با این حال اینجا هم اگر کسی اهل حق باشد و تقوا حق داشته باشد، حضرت امیر میفرمایند که خداوند رهایش نمیکند.
* در زمان فراگیری شبهه اگر حق و باطل را تشخیص نمیدهید بر جای خویش بمانید تا حجت پیدا کنید
امام علی (ع) در خطبه 151 نهجالبلاغه میفرمایند: مردم شما هدفگیری شدید و مورد آماج بلا و امتحان هستید، بیدار شوید و از مستی وفور نعمت و از سختی عقوبت بترسید؛ آنگاه که غبار شبهه برانگیزد برجای خویش بمانید، حرفی نزنید و اقدامی نکنید و اگر نمیتوانید حق و باطل را تشخیص دهید بر اساس تعصب و احساسات موضع نگیرید. فرمودند وقتی نمیدانید حق و باطل چیست اگر تقوای حقطلبی دارید، آرام باشید. زمانی که متوجه نمیشوید و حجت عقلی و شرعی ندارید و بخواهید بر اساس احتمال، حدس، گمان، تبلیغات و تلقینات موضع بگیرید بیدار باشید و آنگاه که غبار شبهه برمیخیزد، بر جای خویش بمانید تا حجت پیدا کنید. فرمودند وقتی فتنهها پیدا شود و راه کج پیش پای هر یک از شما بگذارد و آسیابش بچرخد، فتنه آغازش چون ابتدای جوانی، دلربا، فریبنده و جذاب است اما وقتی پایان یابد آثارش شوم و زشت است؛ چون نشانههای ضربت سنگ.
حضرت امیر(ع) فرمودند: فتنه وقتی میآید در ابتدای آن نمیفهمید که فتنه است چرا که همه چیز مرتب، قشنگ، درست و تئوریزه شده است. فرمودند که اینجا جای صبر و دقت است. آغاز فتنه از افرادی است که بر سر قدرت، ثروت و ریاست مسابقه میگذارند و چون سگان این مردار را از دندان یکدیگر میربایند و یکدیگر را میجوند و پس از مدتی پیروان از رهبران اعلام بیزاری و برائت میکنند و رهبرانشان از پیروانشان گلایه میکنند. هر یک تقصیر را برعهده دیگری میگذارد و چون دشمنان از یکدیگر جدا میشوند، هیچ یک مسئولیت آنچه کردند و مسئولیت فتنه را برعهده نمیگیرند و یکدیگر را با لعنت دیدار میکنند.
* حضرت امیر به مردم سفارش میکند مبادا امام حاکم خود را در این فتنهها تنها بگذارید
حضرت امیر(ع) میفرمایند: وقتی شبهه برمیخیزد بر جای خویش بمانید، آنگاه که شبهه گرد و غبار میکند، فتنه از رهگذرهای پنهان و غیر آشکار در میآید، پس آنگاه به رسوایی و زشتی میگراید.
امام علی(ع) در خطبه 93 نهجالبلاغه میفرماید: فتنه زمانی که میآید از روبرو شناخته نمیشود، وقتی که تمام میشود از پشت سر شناخته میشود یا در جای دیگری میفرماید ای مردم امام حاکم خود را در این فتنههای تنها مگذارید تا بعدها خود را سرزنش کنید. خود را در آتش فتنهای که پیشاپیش آن رفتهاید بیاندیشه در میآورید همانا من برای شما چراغم در تاریکی، هر کس در تاریکی است و حق را از باطل نمیشناسد به این چراغ بنگرد، به من بنگرد و راه را بیابد.
* دشمنان علی(ع) در جمل از خوشسابقهترین اصحاب پیامبر(ص) بودند
حضرت امیر(ع) فرمود: در فتنه دلهای سابقاً مؤمن دو دل و سست میشوند، مردان سالم گمراه میشوند، رأی درست و نادرست در هم میآمیزد، فرزند با پدر کینه میتوزد، پدر و فرزند علیه یکدیگر کینه میورزند.
در زمان امام علی(ع) یکی از مواردی که خود حضرت آن را فتنه نامیدند، شورش جمل بود که منتهی به جنگ جمل شد و این جنگ، اولین جنگی بود که بر علی(ع) تحمیل شد یا خود حضرت در نهجالبلاغه، شورش طلحه و زبیر را فتنه نامیدند و از مردم خواستند که آن را سرکوب کنند و طی نامهای به مردم کوفه نوشتند که دیگ آشوب به جوش آمده و فتنه آغاز شده است؛ همه به سوی رهبر خود بشتابید و در جهاد علیه فتنه شتاب کنید که تأخیر خطرناک است.
دشمنان حضرت علی(ع) در جنگ جمل جزو خوشنامترین خوشسابقهترین افراد و اصحاب پیامبر(ص) بودند؛ کسانی که حضرت امیر(ع) میفرماید ما از کودکی و خردسالی با هم بزرگ شدیم و در جبههها همیشه همه در کنار هم بودیم.
طلحه و زبیر بارها در جهاد در خط مقدم بودند. شخص دیگر کیست؟ عایشه؛ امالمؤمنین و همسر پیامبر(ص). عایشه جزو نزدیکترین افراد به پیامبر(ص) بود.
عثمان خلیفه سوم کشته و پس از آن شورش شروع میشود. این شورش به حدی است که سه روز جنازه خلیفه روی زمین میماند و هیچ کس حاضر نمیشود که او را دفن کند؛ یعنی فضای مدینه اینگونه بود. میدانید که جنازه عثمان، خلیفه سوم را در نیمه شب و بعد از سه روز آنهم با وساطت امیرالمؤمنین(ع) برای دفن بردند. ابتدا مردم مدینه نگذاشتند که او در قبرستان مسلمانان دفن شود و به همین خاطر عثمان را در مقبره و باغ یک کسی دفن و بعد روی آن دیوار خراب کردند تا کسی نبش قبر نکند که بعدها همانجا جزو قبرستان بقیع شد.
در واقع خود قضیه قتل خلیفه نیز یک فتنه بود و از مواردی بود که حق و باطل با یکدیگر مخلوط شده بودند. حضرت امیر(ع) هم منتقد روش حکومتی عثمان بودند و هم در عین حال مخالف قتل خلیفه.
* آنچه که برای اجرای عدالت پیش رو داریم انواع و اقسام رنگها و چهرهها و صداها است
خلیفه کشته میشود و مردم به سمت حضرت علی(ع) هجوم میآورند. اصحاب، مهاجرین و انصار و همه به سمت علی(ع) هجوم میآورند که باید رهبری را برعهده بگیرید. در ابتدا حضرت میفرمایند که من را رها کنید و سراغ افراد دیگری بروید. هستند افرادی که دلشان میخواهد و برای تحویل حکومت آمادگی دارند. از من بگذرید. من اگر در حاشیه باشم و کمک کنم و نظارت داشته باشم بهتر از این است که مسئولیت حکومت را برعهده بگیرم. آنچه که برای اجرای عدالت پیش رو داریم انواع و اقسام رنگها و چهرهها و صداها است. بعد از این خود شما درست تشخیص نخواهید داد و برخی از شما مقابل من خواهید ایستاد. عدهای از شما کنترل احساسات خود را از دست خواهید داد و ایمان قبلیتان خواهد لرزید و عقلهایتان ثبات نخواهد داشت.
همه شما قدرت تشخیص نخواهید داشت؛ یعنی این کار به لحاظ نظری هم ثبات عقلی یعنی تشخیص درست حق از باطل میخواهد و هم ایمان و قلب محکم؛ ولی اکثر شما این شرایط را ندارید؛ نه قلبهای شما برای این کار محکم خواهد بود و نه عقلهایتان ثبات خواهد داشت تا حق را از باطل به درستی تشخیص دهید. من از همین حالا میبینم که آفاق تیره و نیمه تاریک و نیمه روشن خواهد بود و این را بدانید اگر من مسئولیت حکومت را قبول کنم دیگر گوشم بدهکار وراجیها و سرزنشهای دیگران نخواهد بود و به آنچه که خودم درست میدانم عمل خواهم کرد. بنابراین با چشم باز با من بیعت کرده و به من رأی دهید.
* بیعتکنندگان با علی(ع) سه جنگ را به ایشان تحمیل کردند
حضرت امیر(ع) میفرمایند: من نمیخواستم مسئولیت حکومت را قبول کنم ولی چونان جمعیت به سمت من هجوم آورد که لباسم از دو طرف پاره شد، دختران از فرط اشتیاق حجاب خود را کنار گذاشتند و به سمت من میآمدند و پیرمردهایی که با عصا راه میرفتند چنان به سویم میآمدند که عصای خود را پرت کردند.
من وقتی دیدم مردم این چنین به سمت من آمدند و بیعت عمومی است و همه میگویند که ما پای تو ایستادهایم، دیگر بهانهای نداشتم که این مسئولیت را قبول نکنم و حجت بر من تمام شد. با این حال میدانستم که برخی از همین افراد با من چگونه رفتار خواهند کرد و زمانی که خلافت و رهبری را پذیرفتم، گروهی از همین افراد پیمان شکستند(ناکثین)، گروه دیگری از دین خارج شدند(مارقین) و دسته سوم ستم کردند (قاسطین) و همینها سه جنگ را به من تحمیل کردند. گویا نشنیده بودند که خداوند در قرآن فرموده بود که آخرت از آن افرادی است که در دنیا دنبال فساد و برتری طلبی نباشند و این خانه و دار آخرت را مخصوص افرادی قرار دادیم که اراده*********** علو یعنی برتری طلبی، ریاست و قدرت طلبی و اراده فساد نداشته باشند.
حضرت امیر(ع) میفرمایند: چطور شما در قرآن این آیه را میبینید ولی باز با من درگیر شدید. چرا این آیه در ذهن همه شما وجود دارد اما دنیا چشم شما را پر کرده است و به وقتش آیههای این چنینی را فراموش میکنید. علتش این است که منافع شما به خطر میافتد. سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید اگر آن گروه بسیار برای بیعت با من هجوم نمیآوردند و حجت بر من تمام نشده بود و اگر نبود که خداوند از عالمان و آگاهان پیمان گرفته است که بر گرسنگی ستم دیدگان و شکمبارگی ستمگران آرام نگیرند به خدا سوگند مسئولیت حکومت را قبول نمیکردم و مهار شتر حکومت را روی کوهان آن میانداختم تا هرجا دلش میخواهد برود و آب پایان آن را به جام آغاز آن میدادم، و میدانید و میدانستید که دنیای شما در نزد من بیارزشتر است از عطسه بز.
ابن عباس روایت میکند: در دومین روزی که مردم مدینه با علی بیعت کردند امام علی همان اول آمد و سخنرانی کرد که از همین سخنرانی جنگها بیرون آمد و فهمیدند که با علی نمیشود ساخت و باید با او جنگید و حکومت وی باید براندازی و ساقط شود.
ابن عباس روایت میکند حضرت امیر(ع) در بخشی از سخنرانی خود گفت: مردم در روز اول حکومت به شما بگویم، ای مردم بدانید که هر زمین و امکاناتی که از بیتالمال در دوره قبل گرفتید و به شما داده شده، از اموال خدا و اموال مردم و بیتالمال به هر کس دادند همه آنها بدون استثنا به بیتالمال باز خواهد گشت، همه را مصادره میکنم و از شما پس میگیرم، هر کس هر آنچه را که از بیتالمال بیش از سهم خود برداشته است به بیتالمال باز میگردانم اولین قدم اول حکومت بنده است، بعد هم نگویید که بر گذشتهها صلوات.
حضرت امیر(ع) فرمود: حقی که زمان بر آن گذشته است باطل نمیشود، حق و حقوق و عدالت مشمول عبور زمان نمیشود، اگر این اموالی را که از بیتالمال برداشتید و رفتید و با آن ازدواج کردید و یا مهریه همسرتان کردید همان را از شما پس میگیرم، و اگر هم در نقاط مختلف سرمایهگذاری کردید همه را از شما پس خواهم گرفت چرا که اینها مال شما نیست، اینها مال خداست و متعلق به فقرا و محرومان است، هرکدامتان هم بگویید که عدالت سخت است، حضرت فرمودند اتفاقاً آسان است، در اجرای عدالت گشایش، سعه و راحتی است برای همه، اتفاقاً اگر عدالت اجرا شود همه راحت زندگی میکنند، اگر کسانی فشار عدالت را سخت میدانند بدانند که فشار بیعدالتی سختی بیشتری دارد.
حرفهایی را هم که بیان میکنم شعار نیست یعنی گردن من به آنچه میگویم گرو است، گردن من در گروه صحبتهای من است و جانم را در راه صحبتهایم میدهم.
فرمودند: افرادی که تقوا داشته باشند در شبهات وارد نمیشوند، چرا که از این به بعد عدهای در افکار عمومی شبهه ایجاد میکنند آن هم با عنوانهای قشنگ تا مقابل مرا بگیرند، ولی در این میان افرادی که تقوا داشته باشند وارد شبهات نمیشوند و بازی نمیخورند ولی افرادی که دلشان میخواهد بازی بخورند بازی میخورند، آگاه باشید که بلا و آزمایش شما و آزمون بزرگ شروع شد عین روز اولی که پیامبر (ص) آمد.
مانند 30 سال پیش، آن موقع بین اسلام و کفر انتخاب کردید دوباره کاری میکنم که مجبور شوید بین اسلام و کفر انتخاب کنید، دوباره سر دوراهی قرارتان میدهم، بازی تمام شد، نمیشود روش کفار را پیش بگیرید ولی با ظاهر مذهبی، نمیگذارم، باید بین عدل و ظلم انتخاب کنید، دوباره باید معلوم شود که چه کسی مؤمن است چه کسی کافر و فاسق، غربال میشوید، یا بر من با با من یعنی یا با حق یا بر حق، تصمیم خود را باید بگیرید، انقلاب یا ضد انقلاب، حق یا باطل، عدل یا فساد.
* بزرگان اسلام در زمان پیامبر بر سر قدرت با امیرالمومنین درگیر شدند
حضرت امیر(ع) فرمود: چنان در دوران حکومت من بر هم زده خواهید شد و کاری میکنم با کفگیر آزمون مجدد انقلاب، آنهایی که پائین هستند بالا و افرادی که بالا هستند پائین بیایند و به این شکل زیر و رویتان میکنم. می فرماید که این گونه نیست یک بار امتحان دهید و تا آخر عمرتان گارانتی شوید.
اینکه ما 20 سال پیش زمان پیامبر(ص) امتحان داده ایم، کافی نیست بلکه دوباره باید امتحان دهید چراکه هیچ کسی گارانتی نیست. فرمود که در این امتحان مجدد، گاهی کسانی که سابقههای درخشان و طولانی از زمان پیامبر(ص) در اسلام داشتند در این مسابقه و آزمون دوباره عقب میافتند و افرادی که در آن دوره کسی نبودند و کسی آنها را نمیشناخت جلو میافتند.
فرمود این یک آزمون دوباره است و یک بار برای همیشه نیست، دوباره باید آزمون پس دهید و به خدا سوگند من فریبتان ندادم و نخواهم داد و چیزی را از شما مخفی نکردم. به خدا سوگند هیچ حقیقتی را از شما پنهان نکردم. من حکومتی را تشکیل دادم که در آن با شما مردم چیزی را مخفی ندارم و هیچگاه به شما دروغ نگفتم و مرا به این مقام و به این روز خبر دادهاند.
جالب این است اول کسی که با علی(ع) دست بیعت داد طلحه بود. بعد زبیر بیعت میکند و همینها چند ماه بعد با امیرالمؤمنین آن هم بر سر قدرت درگیر میشوند. حضرت امیر میفرمایند: کسانی از شما که برادران خود من هستید، کسانی از شما در این سالها در این دنیا غرق شدند و اموالی را تصاحب کردند. من وقتی مقابل این افراد را بگیرم و خواهم گرفت و فقط حقوق خود آنها را به آنها خواهم داد از دست من عصبانی خواهند شد. فریاد خواهند زد که پسر ابوطالب ما را از حقوقمان محروم کرد و به ما ظلم کرد. آگاه باشید هر کس از مهاجرین و انصار و از اصحاب پیامبر و خویشان پیامبر و از بستگان پیامبر و همه کس خیال و گمان کند که به خاطر سابقهاش، به خاطر همنشینی با پیامبر بر دیگران نسبت به بیتالمال برتری دارد بداند که خطاست.
* طلحه و زبیر سهم بیشتری از بیتالمال از امام میخواستند
فرمود هر کاری انجام دادید برای خدا انجام دادهاید پس پاداش آن را در آخرت از خدا بخواهید. در دنیا همه مساوی اند. شما قدیمیترین و باسابقهترین مسلمان، با مسلمانی که همین امروز مسلمان میشود نزد ما به لحاظ سهمش از بیتالمال مساوی است. هر کس که رو به قبله ما آورد شایسته برخورداری از حقوق اسلامی و حدود اسلام است. شما همه بندگان خدا هستید و بیتالمال، مال خداست و آن را میان همه شما به طور مساوی تقسیم خواهم کرد و هیچ کس بر دیگری برتری و مزیت ندارد. پرهیزکاران و سابقهداران در فردای قیامت پاداش خود را از خداوند بخواهند و خداوند دنیا را پاداش پرهیزکاران و مجاهدان قرار نداده است. آنچه نزد خداست برای نیکوکاران بهتر است، فردا بیائید تا اموال را به روش جدید تقسیم کنیم.
روز بعد طلحه و زبیر به مسجد آمدند. در گوشهای دور از مسجد تجمع دیگری انجام شده و مردم را به دو بخش تقسیم میکنند. مردمی که پشت علی(ع) نماز را اقامه می کردند به طلحه و زبیر عبداللهابن زبیر، مروان و جمعی دیگر از مردان قریش پیوستند و ساعتی آهسته با یکدیگر پچ پچ میکردند. بعد مخالفت آنها آشکار شد. عمار آمد پیش علی(ع) و گفت: این سخنرانی چه بود که شما انجام دادید. کمی آرامتر؛ همین روز اول این افراد دارند پرچم برمیدارند و فتنه و خلف وعده میکنند. کمی ملاحظه کنید که دوباره حضرت امیر رفت بالای منبر و سخنرانی کرد.
حضرت علی(ع) روز سوم حکومت، همچنان که شمشیر بر کمر بسته بود سخنرانی کرد و گفت: ای مردم برترین مردم نزد خداوند از نظر مقام فردی است که تابع کتاب و سنت باشد و به تکلیفش عمل کند. سپس به عمار گفت برو به طلحه و زبیر که گوشه مسجد نشستهاند بگو بیایند اینجا من با آنها کار دارم. وقتی آمدند حضرت به آنها گفت: شما را به خدا سوگند آیا چنین نبود که شما با میل خودتان و با آزادی کامل سراغ من آمدید و با من بیعت کردید؟ آیا من شما را مجبور به بیعت کردم؟ من قدرت طلب بودم یا شما از من خواستید؟ گفتند چرا ما گفتیم. حضرت امیر گفت: شما مجبور بودید و زور بالای سرتان بود که با من بیعت کنید یا خودتان خواستید؟ گفتند: ما با شما بیعت کردیم و فکر میکردیم که شما روش دیگری دارید، نمیدانستیم که اینگونه است. ما بیعت کردیم به شرطی که شما در کارها با ما مشورت کنید و بدون نظر ما کاری نکنید و فکر کردیم اگر ما رهبری شما را تایید میکنیم، شما هم هوای ما را دارید و بالاخره سهم و حق ما محفوظ است و فضیلت ما را بر دیگران در نظر میگیرید.
حضرت امیر(ع) فرمود: آیا من حقی از شما سلب کردم و یا به شما ستمی نموده ام؟ گفتند: نه، فرمود: آیا حقی از مسلمانی ضایع و پایمال کردم، یا حکمی از احکام خدا را زیر پا گذاشتم؟ گفتند: نه، حضرت فرمود: پس چرا از من دلگیرید؛ اگر من نه حق کسی را پایمال کردم و نه حکمی را زیر پا گذاشتم پس چرا شما با من مشکل دارید؟ گفتند: به خاطر روش حکومت تو و حرفهایی که مطرح میکنی و اینکه چرا در حکومت نظر ما را نمیپرسی. حضرت امیر(ع) گفت: من اگر در جایی نیاز به مشورت داشته باشم نظر شما را میخواهم آنچه که تا الآن گفتم نیاز به مشورت نبود چرا که نظر صریح خداوند و سنت پیامبر بود.
بعد طلحه و زبیر آمدند پیش حضرت امیر و گفتند که ما میخواهیم به عمره برویم. حضرت فرمود: شما قصد عمره ندارید و من میدانم شما کجا میخواهید بروید. این اجازه برای عمره نیست. دعوا و درگیری را شروع کردید و حالا میروید تدارک پیمانشکنی و درگیری را ببینید.
آنها قسم خوردند که اینگونه نیست. حضرت امیر لبخندی زد و گفت: پس دوباره تجدید بیعت کنید. آنها دوباره پیمان بسته و سوگند خوردند و و زمانی که رفتند، حضرت امیر(ع) فرمود: به خدا سوگند دیگر اینها را نخواهید دید الا اینکه به روی ما شمشیر میکشند و جنگ را بر ما تحمیل میکنند و هر دو آنها کشته خواهند شد.
* فتنهگران از همسر پیامبر برای رهبری شورش استفاده کردند
همه همسران پیامبر(ص) برای ما محترماند. حتی عایشه؛ ما عایشه را امالمؤمنین میدانیم و نباید به او اهانتی شود ولو اینکه او با علیابن ابیطالب(ع) درگیر شده است. خود حضرت امیر(ع) هم احترام عایشه را نگه داشت حتی بعد از جنگ که جناب عایشه اسیر شد و امیرالمؤمنین(ع) اجازه نداد کوچکترین اهانتی به وی شود.
طلحه و زبیر نامهای به عایشه مینویسند و در آن میگویند که به ما ملحق شو تا مقابل علی(ع) بایستیم چرا که علی اوضاع را به هم میریزد. ام سلمه مکه بود. آنجا از جریان مطلع میشود و میفهمد که طلحه و زبیر در حال برنامهریزی توطئهای علیه علی(ع) و حکومت ایشان هستند.
ام سلمه شروع به افشاگری و سخنرانی به نفع امام علی(ع)میکند که ای مردم! خود شما با علی بیعت کردید و نباید با او درگیر شوید چرا که حکومت علی(ع) حق است. خبر به عایشه میرسد که جناب امسلمه دارد افکار مردم را به نفع علی(ع) آگاه میکند. عایشه به ملاقات ام سلمه میآید و میگوید ای اختر ابا امیه! تو نخستین زن از زنان مهاجر رسول خدا و از بزرگان اهل بیت پیامبر(ص) هستی. بیشترین آیات الهی در خانه تو بر پیامبر نازل شد و جبریل بیش از همه در خانه شما بر رسول خدا نازل میشد.
امسلمه خطاب به عایشه میگوید شما که جزء مخالفان خلیفه سوم(عثمان) بودید چطور حالا به عنوان انتقام او میخواهید در برابر علی(ع) بایستید؟ و بعد ام سلمه شروع میکند به یادآوری برخی مسائل برای عایشه؛ اینکه آیا یادت میآید یه روزی علی آمد و پیامبر در مورد علی چه گفت و ... .
هر چه میگوید عایشه تأیید میکند و میگوید بله یادم هست. بعد ام سلمه میگوید: پس با این وضع دیگر این چه قیام و شورشی است که علیه حکومت مشروع به راه انداختهاید.
عایشه میگوید: مسائلی وجود دارد که باید حل و اصلاح شود و بعد ام سلمه میگوید که خودت می دانی.
ام سلمه نامهای خطاب به علی(ع) مینویسد و خبر میدهد که اینها دارند شورش را به پا میکنند. حضرت امیر(ع) در جایی سخنرانی میکند و میفرماید: کسانی که در حال حاضر به اسم خون عثمان حرف میزنند همه آنها میدانند که برخی از خود اینها در خون عثمان دست داشتند و کسی که برای مهار و کنترل شورش تلاش میکرد که خلیفه کشته نشود من بودم. عایشه گفته بود بله من به عثمان منتقد و معترض بودم ولی شنیدم خلیفه قبل از اینکه کشته شود توبه کرده بود بنابراین زمانی که توبه کرده نباید کشته میشد و الا قبول دارم که من هم جزو منتقدان و معترضان عثمان بودم ولی او توبه کرده بود پس چرا او را کشتند؟
حضرت امیر (ع) میفرمایند: جواب دادند که ما با هم دنبال قاتلان عثمان باشیم تا قاتل او را پیدا کنیم. حضرت آنجا توضیح میدهند که من هم منتقد و معترض به عثمان بودم و هم در عین حال مخالف قتل عثمان بودم و با افراطیونی که عثمان را به قتل رساندند مخالف بودم و در برابر آنها ایستادم.
* مقدسمآبانی مثل اشعری برای مقابله با فتنه حجت شرعی میخواستند
حضرت امیر(ع) که به خلافت رسید قصد داشت ابوموسی اشعری را که از زمان خلیفه قبل حاکم کوفه بود عزل کند اما مالک اشتر و عدهای به علی(ع) گفتند که ابوموسی اشعری هم عدهای مرید در شهر دارد که او را قبول دارند حالا بگذارید باشد تا ببینیم چه میشود. بعداً حضرت امیر(ع) میگوید من از اول میخواستم ابوموسی اشعری را بردارم چرا که او را انسان صالحی نمیدانستم ولی چون گفتند عدهای او را قبول دارند و برای اینکه مردم نگویند تا علی آمد همه را برداشت گذاشتم بماند.
طبقه بندی: جنبش سبز فتنه علی رحیم پور 13 آبان
By Ashoora.ir & Night Skin